با سلام
بنده مجبورم در هر هفته بعضی روزها به تاکستان بروم ، هم به خاطر کارم و هم به خاطر کلاسم . همیشه در بین مسیر خانه تا ایستگاه سواری ها ، شخصی را می بینم که در پیاده رو خیابان در حال قدم زدن است ولی امروز صبح که برای انجام کاری به تاکستان قصد عزیمت داشتم ، در مسیر راهم تا ایستگاه سواری های تاکستان و قزوین ، خبری از آن بنده ی خدا نبود .
امروز فکرم در مسیر راه ، این بود که چرا امروز ندیدمش ؟ پس کجاست ؟ همیشه در این موقع از روز در خیابان در حال قدم زدن بود ، پس چرا حالا او نیست ؟
وقتی از تاکستان برگشتم ، باز چشمانم دنبال او در شهر بود ولی انگار او نیست . نبودنش واقعا محسوس است .
او را قبلا در هر ساعت روز و شب معمولا در خیابان در حال قدم زدن دیده بودیم . اگر لبخند می زدی با لبخندی جوابت را می داد و اگر می خواستی با او حرفی بزنی ، فقط دستی تکان می داد و حرفی نمی زد .
انگار خیلی حرف ها برای زدن دارد ولی نمی داند از کجا شروع کند ؛ بنابراین اصلا حرفی نمی زند ، شاید هم نمی تواند حرفی بزند .
دوستت دارم فیضی
با تشکر از فرستنده این مطلب آقا نیما مطلب خوبی است . آبگرم نیوز
نظرات شما عزیزان:
حميد
ساعت17:11---26 بهمن 1390
و اينگونه است كه فردي با داشتن حرف هاي زياد قادر به بيانش نيست و كساني كه حرفي براي گفتن ندارند ، هميشه ميكروفن به دست و در حال صحبت !!!!